من از خدا یه سوال بزرگ دارم. فکر هم نمیکنم که هیچوقت برای این سوالم جوابی پیدا کنم. مثل این میمونه که در حال استراحت در یک ساحل گرم و دلپذیر باشی، یا اصلا نه، همینطوری مثل اسب نشسته باشی یه گوشه...خب؟ حالا یکی بیاد بهت بگه: "عزیزم! اگه همین الان پاشی و در عرض 10 ثانیه فلان مسیر رو بری و برگردی، تمام دنیا رو میریزم به پات و اگر نتونستی، اونقته که زنده زنده به سیخ میکشمت". یه آدم با قوه فاهمه سالم چه چیزی میتونه راجع به میزان شفقت و یا ظلم چنین موجودی داشته باشه؟
این دقیقا خداست که ما رو در دوراهی رستگار شدن یا نشدن قرار میده. خوب بودن یا بد بودن. ولی نبودن چی؟ من میخوام نباشم. میخوام الساعه ریغ رحمت رو نوش کنم. کی رو باید ببینیم؟ گزینهی سوم کجاست.
جالب اینجاست که خداوند خودش در آیاتش خیلی صریح به دو جنبه جباریت و قهاریت و ....و لطافت و رافت و ...اشاره میکنه. ولی ما انسانهای ابله از خود راضی، همیشه واقعیتها رو از زاویهای دوست داریم نگاه کنیم که برامون سادهتر و زیباتر باشه...خاک بر سرمون واقعا.
من فکر میکنم که در ذهن همه انسانها خدایی وجود داره که بی شباهت به خودشون نیست! و من به این میگم فساد ناب. البته خوب درک میکنم که فکر من آخرین چیزیه که در این سرزمین سه بعدی اهمیت داره. حتی برای خودم. اگه غیر از این بود شاید واسه خودم نگهشون میداشتم.....
سلام اکبر جون. میخوای نباشی؟ یا نمیخوای باشی؟ خلاصه اینکه : تو بی اور نات تو بی در یز نو پرابلم.... حالا بیا برو توی کلوب اد شو تا بینیم چی پیش میاد. اینم لینک دعوتت:
http://www.cloob.com/user/register/step1/code/mIp7NNiNsEbsnxQQy
بابا ای ول. خوب زدی توخال. به نظرم بهترین حالت وجودی آدم همون نبودنه. (یعنی نه خوب بودن و نه بد بودن و اصولا تو قید هیچ صفتی نبودن) این همون حالتیه که بهش میگن «عدم». ضمنا دیگه داری زیادی متفکر میشی. حواست باشه که خیلی از مسائل اصولا با «فکر» حل شدنی نیست.