AMANTIS

AMANTIS مجموعه ای است از سروده ها و دستنوشته های شیخ اکبر کریمی فردیسی

AMANTIS

AMANTIS مجموعه ای است از سروده ها و دستنوشته های شیخ اکبر کریمی فردیسی

جذبه ژرف تجربه های عرفانی

سلام
خوبین که؟
یه ذره می خوام در دفاع از سیر و سلوک سخن بپراکنم اگه اجازه بدین.
 می دونین یکی از سختی های مسیر چیه؟ احتمالا نمی دونید. فقط کسی می تونه درک کنه که تو مسیر بوده باشه. شما تو یه دنیای دیگه هستید. یه دنیای کاملا متفاوت. خودتون خواستید که باشید و حالا به نتیجه رسیدید. کلا ۲ تا ۳ دقیقه طول می کشه. ولی همین مدت کوتاه احتمالا مهمترین لحظه زندگی شما تا اون لحظه خواهد بود. توی این دو دقیقه شما ابدیت رو با تمام وجودتون حس می کنید. آرامش و اختیار از آن شماست. سکوت محض. وقتی به این فکر کنید که میلیارد میلیارد آدم به دنیا میان و میمیرن بدون اینکه حتی بتونن شکشون رو در مورد وجود روح از بین ببرن اون وقت همه چیز هم شیرین تر می شه و هم دردناک تر. اونا در غفلتهای احمقانه به سر می برن و شما الان چیزی ورای جسمتون هستید. وقتی آدم از جسمش خارج می شه دیگه لازم نیست کسی به شما اطمینان بده که انسان به روحش زنده ست این موضوع از ۱=۱ هم برای تو بدیهی تره. دیگه لازم نیست بدونی از این به بعد باید ببینی. ایمان یعنی دیدن نه دونستن. یا حداقل این ایمان بهتریست. یا حداقل برای من این ایمان بهتریست.
سختش می دونید چیه. دیدن جهالت مردم سخته. اینکه آب تو یه قدمیشونه و اونا تشنن این آدم رو دیوونه می کنه. از این بدتر اینه که حتی بعضیها آب رو می بینن و درک نمی کنن که آفریده شدن که آب بخورن نه کمتر نه بیشتر. فقط آب بخوریم و بس.
آخه بدبختی اینجاست که یکی از مهمترین قوانین عرفان که ار باستان وجود داشته قانون سکوته. یعنی شتر دیدی ندیدی. این دیگه خیلی زجر آوره. مثلا من اجازه ندارم برای شما با جزئیات تغریف کنم که چه مکاشفاتی داشتم و خب خیلی از شما ممکنه فکر کنید که خب حتما نداره که از بیان جزئیات معذوره!
یه سختی دیگه هم داره که مربوط به زندگی شخصیه. شما دارین زندگی می کنید. یه اهدافی رو هم برای خودتون در نظر دارید که خودتونم درست نمی دونین که چی هستن! بعد این وسط مسطا بعد از کلی تلاش و در اوج ناامیدی یک دفعه موفق به یه شهود عرفانی می شید. به شما آموخته می شه که همه هدف انسان از زیستن رسیدن به خرد نهایی آگاهی کامل و رهایی از چرخه طبیعته. خب شما چیکار می کنید؟ آیا مهندس شدن هدف بدی بود که حالا باید عوضش کنید. اصلا کی گفته من باید مهندس می شدم. اصلا ایا این دو تا با هم قابل مقایسن. لذت حل یه مساله یا گفتن یه شعر بیشتره یا یه تماس مستقیم با منبع آفرینش. این سوالها خیلی عادین و در نتیجه جواب براشون هست. ولی خب طرفیت ما معمولا اینفدر کمه که وقتی می خواهیم این دو مقوله رو با هم جمع کنیم یه ذره مشکل دار می شیم.

در مورد شعر باید بگم اون چند خط مربوط به دوران قبل بود که فکر می کردم عاشقم شاید هم بودم. الان متاسفانه نیستم. جالبه بدونین توی مسیر به نقطه ای می رسید که برای جلوتر رفتن حتما باید دو تا باشید و عاشق. البته اگه بچه خوبی باشید بهتون کمک می کنن که یکی رو مناسب خودتون پیدا کنید. من هم دلم رو به این کمکه خوش کردم. آخه اینم یه قانونه. شاید شنیده باشید قانون کارما (Karmic Law)  خیلی معروفه. 
مواظب خودتون باشید خب؟

مقداری توضیحات

سلام


دوستی پرسیده که چرا اینقدر دیر دیر می نویسم؟ خب دلیل داره.
اولش اینه که من خیلی سرم شلوغه به شدت درگیر کارهای دانشگاه هستم و تازه کار هم می کنم و در نتیجه فرصت کم دارم.
اما دلیل مهمتر اینه که من بازخورد چندانی از نوشته هام نمی بینم. هنین دو تا نظر رو هم که می بینم خیلی خوشحال میشم.
می دونید چیه ؟رویای من اینه که یه روزی تعداد ما اونقدر زیاد بشه که بتونیم یه شاخه تو ایران اشکیل بدیم در این صورت یه سایت اختصاصی با خدمات قابل توجه بر پا می کنیم و به صورت ثبت نامی عضو می گیریم. به امید اون روز.
همین دوستمون پرسیدن که چرا به این جور مفاهیم علاقه مند شدم. در جواب باید بگم که من به چیزی علاقه مند نشدم بلکه تازه کشف کردم که از لحظه تولد به چه چیز علاقه مند بودم و در واقع اون چیز تنها پدیده ایست که سزاوار تعلق خاطره. من آدم خیلی مذهبی نبودم و یه چند ماهی هم می شد که نمازم رو ترک کرده بودم دلیلم هم مثل بقیه بود ؛ارضام نمی کرد. احساس می کردم که می تونم و این پتانسیل رو دارم که موجود قویتر و خردمندتر و آگاهتری باشم ولی راهش رو نمیدونستم در مورد عرفان هم اطلاعات چندانی نداشتم. تا اینکه یه کتاب رسید به دستم رفتم بعضی کلماتش رو تو اینترنت جستجو کردم رسیدم به این سایت و ثبت نام کردم. 
قبول دارم که خیلی ها از این جور مطالب خوششون نمی آد اما خب این روی من هیچ تاثیری نداره تقصیر خودشونه که خودشون رو فراموش کردن و به کم قانع شدن (کاش میشد یه جوری حالیشون کرد در واقع یه سالک این وظیفه هم به گردنش هست که تا میتونه به بقیه مردم آگاهی بده ).من می خوام یک خدا باشم یه موجود ابدی می خوام به قول معروف از زنجیرهای زندگی رها شم آیا شما فکر می کنید اینا هدفهای خوبی نیستن اینکه آدم همه اسرار رو بدونه خودش سرنوشت خودش رو رقم بزنه اسیر زمین نشه و ....
البته خیلی سخته ولی دردناکتر از موندن و پوسیدن نیست من مطمئنم.
سعی می کنم از این به بعد سریعتر آپدیت کنم.